دلنوشته هایی برای سمایی

ساخت وبلاگ
سالــــــگردمون ...The Whole of our life had passed on pretending to be insouciance بیست و چهارم شهریور یه روز فراموش نشدنی تو زندگی منه تنها روزی که از نزدیک دیدمت،باهات قدم زدم،باهم ناهار خوردیم،از نزدیک اذیتت کردم،ناراحتت کردم و... الان که دارم در مورد سالگرد بهترین روز زندگیم مینویسم تمامی عکس هایی که اونروز باهم گرفتیم رو نگاه میکنم تک تکشون رو کار هرشبمه ها،ولی امشب یکمی خاص تر نگاشون میکنم دلنوشته هایی برای سمایی...
ما را در سایت دلنوشته هایی برای سمایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : only4samayia بازدید : 132 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:56

عزیز جانم صحبتم با توست! با تویی که آمدی مرا اهلی خودت کردی و روزی نمیدانم هوای چه کسی به سرت زد که رفتی! راستش نمیخواهم برنجانم ات! آدم که به غمِ عزیزش راضی نیست! اما باید بگویم که بدانی... باید بگویم که خالی شوم! راستش از وقتی تنهایم گذاشته ای همه چیز را به هم ریخته ای... از حال و احوالم گرفته تا خورد و خوراکم را... نمیخواهم بگویم برگرد... نمیخواهم بگویم کاش هیچوقت نمیدیدمت. نمیخواهم بپرسم چرا دلنوشته هایی برای سمایی...
ما را در سایت دلنوشته هایی برای سمایی دنبال می کنید

برچسب : جمعه, نویسنده : only4samayia بازدید : 142 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 9:08

یک بار برایم نوشتی دوستت دارم،من هزار بار خواندمش، هزار بار ضربان قلبم بالا گرفتهزار بار نفس در سینه ام برید..هزار بار در وجودم ریشه کرد!انگار که هزار بار شنیده ام، انگار که هزار بار نوشته ای...یک بار دیدمت،هزار بار خوابش را دیدم،هزار بار تب ﮐﺮﺩﻡ، هزار بار آرام گرفتمانگار که هزار بار در کنارم بوده ای!تو یک بار دروغ گفتی، من دروغت را هزار بار تکرار ﮐﺮﺩﻡ،هزار بار رویا ساختم، هزار بار باور کردمانگا دلنوشته هایی برای سمایی...
ما را در سایت دلنوشته هایی برای سمایی دنبال می کنید

برچسب : جمعه, نویسنده : only4samayia بازدید : 135 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 9:08

یه متن خوب برای حس و حال امشبم  میدونم خیلی وقته صداتو نشنیدم و  با همدیگه صحبت نکردیم اما میخوام بدونی که من همیشه بهت فکر میکنم  و میخوام بدونی که دلم برات تنگ شده نمیگم پشیمونم از کارهام و یا میخوام ببینمت ، فقط دلم برات تنگ شده خیلی عجیبه که یکی رو که زمانی میشناختی حالا کاملا باهات غریبه باشه و حتی بدتر از غریبه ها باهات رفتار کنه بعضی روزا که خیلی خسته م  سعی میکنم بدونِ فکر کردن به تو بگذر دلنوشته هایی برای سمایی...
ما را در سایت دلنوشته هایی برای سمایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : only4samayia بازدید : 134 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 22:37

« بار دیگر خود را تماشا میکنم در آینه ی کودکیم تصویر پیری ام را در جوانی... » بانوی من می‌دانم که می‌دانی چقدر دوستت دارممی‌دانی که می‌دانم چه اندازه جوانی ات را دوست داریبگذار سال‌هایمان بگذرد بانوچین و چروک صورتت که زیاد شودخواهی‌ دید چقدر پیری ات را بیشتر دوست دارم قسم به عشق در تداوم و تداوم در عشق...   یعنی میشود آن روز برسد؟که همه احوال تو را از من بگیرند،که سراغت را فقط من داشته باشمکه بگو دلنوشته هایی برای سمایی...
ما را در سایت دلنوشته هایی برای سمایی دنبال می کنید

برچسب : جمعه, نویسنده : only4samayia بازدید : 111 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 14:43